ملکه سرزمین من

عزيز دلم شما براي بار دوم راهي مسافرت شدي اين بار شمال  به همراه مامان جون وبابا جون وخاله مريم وعمو مسعود خيلي خيلي خيلي دختر خوبي تو مسافرت بودي اينم چندتا عكس خوشكل                لنا در تله كابين لاهيجان   لنا در ماسوله           ...

واسه اولين بار من و تو بدون اينكه كسي كمكمون باشه باهم دوتايي رفتيم حموم .....       ...

عزيز دل مامان وبابا  امروز تو 7ماهه شدي وما به مناسبت اين ماهگرد شما رو برديم پارك       ...

امروز صبح كه از خواب پاشدي همش ميگفتي ما...ما..      با.....با.... من وبابا علي هم فقط ذوقتو كرديم و كلي خوشحال شديم من از خداي بزرگم به خاطر وجود نازنين تو بارها و بارها تشكر ميكنم خدايا شكرت كه منو  از داشتن نعمت  فرزند سالم محروم نكردي هزار بار شكر 

عزيز دلم چند روزي بود كه كمكت ميكردم تا بتوني خودتو جلو بكشي و4دست وپا راه بري ....اما روز 5شنبه 25 خرداد كه دقيقا 8ماه و23روز داشتي تونستي بدون كمك من خودت 4دست وپا راه بري  كلي هم واسه خودت ذوق ميكني كه ميتوني به چيزايي كه 8ماه و23روز از دور بهشون نگاه ميكردي برسي هنوز كامل روي رفتن مسلط نشدي ولي حتما تا 1هفته ديگه مهارت لازمو بدست مياري اين روزا خيلي قشنگن دوست دارم هيچ وقت تموم نشن دلم ميخاد از لحظه به لحظه اش فيلم بگيرم تا ثبت بشن اين دقايق